Sieben hundret neun und zwanzig

واقعا دلم شکست

خودم میدونم تو شرایط بدی هستم

و در حال جنگیدن باهاش

خیلی تو فشارم ، خیلی

تو فشار فکری ام

صبحا با سردرد بیدار میشم

تو فشار دلتنگی ام ،

تو فشار طلب های مالیم ام و یه چسه پولی ک سرمایه گزاری کردم

ولی نقدینگیم تقریبا رو خط فقره

نورانی هم پولم رو نداده و میخواد بپیچونه -_-

این موضوع خیلی داره اذیت ام میکنه

از طرفی ام کارم تموم شده و کاره جدید استارت نزدم

البته چک شروع به کار رو دادیم به کرمانی ولی هنوز اوکی نداده

امیدوارم هرچه زودتر استارت بخوره پروژه -_-

من با همه این موضوعات کنار میام و میجنگم

ولی امشب از پا درم آورد

و تمام شکلات دیگه دونه دونه دارن بهم حمله میکنن

تنها با یک جمله از عزیزترین آدم زندگیم

تحقیرم کرد و تمام اینها رو به رخم کشید