Sieben hundret sieben und zwanzig

یه خاطره تعریف کنم عشق کنید :)))

ما یه روز با نازنین خانم رفته بودیم جلسه سمت ستارخان

این نازنین خانمم عجب بچه ای بود خدایی

بلوند فیس هشری، لوند، بالای رون سلامت، ساز سینه تو چش..

ولی با شخصیته تر تمیز. (تو برنامه م بود ایشون)

خلاصه داشتیم دنبال آدرس میگشتیم پیداش نمیکردیم

لوکیشن جلسه هم توی گوشیه من بود

ولی گوشیه من خاموش شده بود از بی شاژی

تو داستان این بودیم ک چیکار کنیم چیکار نکنیم

که عاقا من گوشیه اینو گرفتم

گفتم بده تو گوگل اسم شرکتشون رو سرچ کنم

که بیینم کجاس مکان جلسه مون

رفتم تو سافاریه گوشیش، چشمتون روز بد نبینه :)))

سایت پورن باز مونده بود رو صفحه اینترنتش از قبل :)))

وااای

نمیدونم دید یا ندید ،

ولی من که سری کابل و گرفتم صفحه ش و بستم

و توی تب جدید سرچم رو انجام دادم :))

ولی فکر کنم دید یا اگه ندید وقتی گوشیشو گرفت فهمید

نمیدونم

از اون روز به بعد دیگه نازنین و ندیدم

از اینستا هم آنفالوم کرد :))))